|
فکر میکنم خدا به من عزت داده که در تیم بزرگی مثل استقلال بازی میکنم و میتوانم با گلهایم دل هواداران را خوشحال کنم.

*چرا دوباره به استقلال بازگشتی. حقیقتاً کسی پیشبینی نمیکرد دوباره این اتفاق بیفتد ولی تو آمدی.
اول همه باید بگویم در این مدت زیاد از قول من مصاحبه کار شده ولی من با هیچکس صحبت نکردهام. یک بار در زمان عقد قرارداد حرف زدم و یک بار هم بعد از بازی استقلال. پاسخ سؤالی که پرسیدید، خیلی روشن است. از کودک هفت، هشت ساله گرفته تا آدمهای جوان و مسن که جای پدرم بودند، از من خواستند که دوباره به استقلال برگردم. من باید یک تصمیم مهم میگرفتم و در آن شرایط تصمیم گرفتم به چیزی که دلم میگوید، گوش کنم. به خاطر علاقهای که داشتم و به خاطر این هواداران تصمیم گرفتم برگردم و دوباره در خدمت استقلال و طرفدارانش باشم.
*البته که این بازگشت طرفداران را خیلی شاد کرد.
اگر این حرفها را زدم به خاطر این نبود که بخواهم سر استقلال یا طرفدارانش منت بگذارم. فرهاد مجیدی نمیتواند گذشتهاش را فراموش کند، من هرچه دارم از استقلال و طرفدارانش دارم. وقتی تصمیم گرفتم به استقلال برگردم، خیلیها به من گفتند برنگرد، شاید خرابت کنند ولی من تصمیم گرفته بودم و روی آن ایستادم. گفتم برمی گردم، حتی اگر خراب شوم. اینجا دیگر خودم مهم نبودم، گفتم ایرادی ندارد، من کنار این هواداران باشم؛ حتی به این قیمت که خراب شوم.
*البته تو در همان بدو ورود برای استقلال بازی نکردی. انگار دوست داشتی وقتی کنار تیم باشی که بتوانی مؤثر کاری کنی.
یک ماه است زیر نظر بدنساز تیم آقای حاجقاسم که پدرش هم بازیکن استقلال بوده، کار میکنم. در این مدت خیلی خوب با من تمرین کرد تا آماده شوم و بتوانم برای استقلال دوباره بازی کنم.
*الان فرهاد مجیدی میتواند بازیکن فیکس استقلال باشد؟
ببینید شرایط بازی در تمرین کردن به دست نمیآید. شرایط مسابقه با تمرین فرق دارد، من حداقل باید دو، سه بازی برای استقلال فیکس کار کنم تا شرایط بازی را به دست بیاورم.
*البته طرفداران هم دوست دارند تو فیکس باشی، مخصوصاً در بازیهای قبل.
خب این نظر کادرفنی بود من از ابتدا بازی نکنم و بیشتر به عنوان یار ذخیره به میدان بروم.
*استقلال در سه جبهه میجنگد. به زودی رقابتهای لیگ قهرمانان آسیا هم آغاز خواهد شد. شما با العین امارات، الهلال عربستان و الریان قطر همگروه هستید، واقعاً گروه دشواری است.
بله، من هم با نظر شما موافق هستم. گروه فوقالعاده سختی داریم اما معتقدم استقلال هم تیم بسیار کاملی است و برای خودش یکی از قدرتها به حساب میآید ولی به هر حال کار سخت است و به راحتی نمیتوانیم از صعود حرف بزنیم. شما نگاه کنید که آنها چقدر هزینه میکنند. العین امسال، فصل خوبی را سپری میکند و در بهترین روزهایش قرار دارد. الهلال و الریان هم تیمهای خوبی هستند، عربها در فوتبال سرمایهگذاری کردهاند و این کار را بسیار سخت میکند ولی ما هم استقلال هستیم و امیدواریم که در آسیا نیز موفق باشیم.
*البته ما هم تماشاچیان زیادی داریم که همیشه به تیمها کمک میکنند، البته امسال تعداد تماشاچیها کمتر شده، فکر میکنی چرا؟
قمیت بلیتها بالا رفته است و این خیلی تأثیرگذار است. از طرفی ما در فصل سرما هستیم.
*درباره تیمملی حرف بزنیم. خیلیها از صعود به جامجهانی ناامید هستند، تو چقدر امیدواری؟
نباید فکر کنیم همهچیز تمام شده است. تیمملی هنوز شانس دارد. ما مربی بزرگی به نام کارلوس کروش روی نیمکت تیمملی داریم که میتواند کمک زیادی کند. اگر بتوانیم قطر را شکست دهیم، شک نکنید به جامجهانی صعود خواهیم کرد.
*کلاسهای مربیگریات چه شد؟ قرار است ادامه بدهی...
به خاطر بازی استقلال و پرسپولیس نتوانستم در کلاسهای مربیگری حاضر شوم و حالا منتظر ایمیل جدید هستم تا زمان کلاسهای بعدی را بدانم و در آنها شرکت کنم.
*مدرک A فیفا را از فدراسیون فوتبال انگلیس میگیری، درست است؟
بله، قرار است در کلاسهایی که فدراسیون فوتبال این کشور برگزار میکند، شرکت کنم. هنوز زمان کلاسها را نمیدانم ولی خوب میدانم که گرفتن مدرک A، آن هم از انگلیس فوقالعاده سخت است. خیلی دوست دارم اولین مربیای باشم که مدرک مربیگریام را از انگلیس میگیرم. در اینباره با باشگاه استقلال و شخص امیر قلعهنویی هم حرف زدم تا بتوانم در کلاسها شرکت کنم.
*درباره زمان خداحافظیات حرف و حدیث زیاد است. در اینباره چه تصمیمی گرفتهای؟
قبلاً هم گفتم زمان خداحافظیام از فوتبال را، خودم تعیین میکنم. ممکن است همین فردا از فوتبال خداحافظی کنم و شاید هم چهار سال دیگر در فوتبال بمانم و بازی کنم. من هواداران را خیلی دوست دارم و میدانم که چقدر انتظارشان از من بالاست. اگر قرار باشد، به خاطر آنها سه جلسه روزی تمرین میکنم تا بتوانم آمادهتر شوم و آماده بمانم تا انتظارات آنها را برآورده کنم.
*ظاهراً برایت سن و سال اهمیتی ندارد، البته بیشتر کارشناسها هم میگویند بازیکنی مثل مجیدی و کریمی بهتر از جوانها بازی میکنند. کروش هم اخیراً گفته بود چه ایرادی دارد؛ گیگز و پل اسکولز هم در منچستر هنوز بازی میکنند.
من درباره خودم میتوانم حرف بزنم و تنها میگویم تا زمانیکه برای استقلال بازی کنم، مثل یک جوان 18 ساله در زمین میدوم.
*یعنی ممکن است تا 40 سالگی هم بازی کنی؟
بله، من به عشق این هواداران شاید تا 40 سالگی هم بازی کنم. تمام وجود من متعلق به این هواداران است. وقتی به استقلال برگشتم، برای تفریح نیامدم، برای رقابت آمدم. سخت تمرین کردم، میدانستم چه فشاری رویم خواهد بود، به خاطر همین انتظارها فهمیدم باید زیاد تمرین کنم و البته سخت. منتظر هستم تا شانس فیکس بازی کردن به من برسد تا بتوانم بعد از دو، سه بازی خودم را بیشتر جا بیندازم.
*استقلال در ادامه راه کار سختی در پیش دارد، آیا درخواستی از هواداران این تیمداری؟
شما مطمئن باشید که هواداران همیشه حامی ما بودهاند و خواهند بود. شک نکنید آنها استادیوم را دوباره پر میکنند و استقلال را تنها نمیگذارند. این طرفداران همیشه از ما حمایت کردهاند، خود ما هم وقتی وارد استادیوم میشویم و میبینیم که هواداران زیادی آمدهاند، انرژی زیادی میگیریم و با انگیزهتر بازی میکنیم.
*تو برای استقلال گلهای زیادی زدهای، نظرت درباره این گلها چیست؟
خیلیها به خاطر حرفهایی که در اینباره میزنند، سخت در اشتباه هستند. من اول با کمک خدا، بعد دعای پدر و مادرم و هواداران و همینطور حمایت همبازیهایم برای استقلال گل زدم. فکر میکنم خدا به من عزت داده که در تیم بزرگی مثل استقلال بازی میکنم و میتوانم با گلهایم دل هواداران را خوشحال کنم.
*حرف خاصی ماند؟
من در فوتبال ایران به حرفهایی که پشتسرم میزنند، توجهی نمیکنم و تنها تمرکزم را روی کار خودم گذاشتهام و باقی چیزها هم دست خداست.
|
نويسنده: houman.shayan تاريخ: پنج شنبه 3 اسفند 1391برچسب:مجیدی,عکس,اخبار,حاشیه,مطلب, موضوع: <-CategoryName->
لينک به
اين مطلب
|
خاطره ای از ناصر خان به روایت کامران نجف زاده
در روزهايي که زندگي اينطور قازان قورتکي نشده بود،يادداشتي نوشتم در نقد اسطوره آبي ها.سيزده سال پيش.ناصرخان خواند. شاکي شد.وقتي بچه ها زنگ زدند طبق معمول براي مصاحبه بعد از بازي ،جواب نداده بود.گفته بود :"چي بود اين مطلب؟کيه اين نجف زاده؟".
چند روز که گذشت لابد بي خيال شد که قبول کرد يک مصاحبه رودررو با کيهان ورزشي داشته باشد.
"محسن خمارلو"،استقلالي دو آتشه اي بود.گفت :کامران هماهنگ کردم ولي نگفتم تو نجف زاده اي!گفتم:"خب حالا چکار کنيم؟"...گفت:ناصرخان که چهره ات را نديده.گفتم با آقاي "کامراني!"مي آييم.
براي يک روزنامه نگار ورزشي مصاحبه زيرپوستي با علي پروين يا ناصر حجازي آنقدر جذاب هست که حالا به چنين شيطنتي هم راضي شود.روز قرارکشان کشان خودمان را کشيديم تا دم خانه شان.يک خانه ويلايي بعد از اينکه از مقابل پارک گذشتيم و سربالايي خفني را رد کرديم.ناصر خان که نشست روبروي ما،انگار در هچل عجيبي گير کرده بودم.گفتم محسن من الان اعتراف مي کنم.گفت:"جان مادرت بي خيال شو...قاط مي زنه ها"!
يک کمي همينجوري که داشت سيگار مي کشيد نگاهش کردم.مي خواستم ببينم چه جور است که هواداران نيچه و سهراب و حتي ذبيح درشکه چي و قيصر هم دوستش دارند.هي سيگار مي کشيد.يک جايي ياد مادر افتاد چشم هايش پر شد و خالي نشد.
تا آمديم مصاحبه را شروع کنيم از "مرگ"گفت.
*شما چرا قبل از شروع مصاحبه از مرگ صحبت کرديد؟
ـــ مرگ براي همه هست. به خدا قسم من از مرگ نمي ترسم. الان همه کارهايم را کرده ام. بچه هايم سروسامان گرفته اند. اگر هم بميرم ديگر خيالم راحت است. راضي ام به رضاي خدا.
*گفتيد بچه ها... از آن پدرهايي بوديد که دوست دارند بچه شان پسر باشد؟
ـــ بله! من دوست داشتم پسر باشد. حتي به همسرم گفتم اگر پسر نباشد طلاقت مي دهم که همسرم هم طفلکي کلي گريه کرد. ولي بعدها فهميدم دختر يا پسر تفاوتي ندارد.
*بعد چرا اسم پسرتان را گذاشتيد آتيلا؟
ـــ من يک زماني فيلمي ديدم به نام آتيلا که خيلي از آن خوشم آمد. دوست داشتم پسرم جنگجو و قوي شود.
*اما خيلي در زمين بر عکس نامش ترسو بازي مي کرد...
ـــ درست است. حق داري. يک بار برداشتم بردمش خانه محمد پارسا. تعريف کردم اين بلند شد سر بزند و افتاد زمين. همين رويش تاثير گذاشت وگرنه مي شد نترس و سرزن بماند.
*شما ديکتاتور هستيد؟
ـــ هر جا نظم و انضباط باشد کار به خوبي پيش مي رود و با سرعت انجام مي شود ولي بي نظمي اگر باشد هيچ چيز نداريم.
*آتيلا وقتي عاشق شد به شما گفت يا نه؟
ـــ بله ولي به مادرش بيش از من نزديک است. به من هم مرتب مي آمد مي گفت مي خواهم ازدواج کنم و من به شوخي اذيتش مي کردم.
*يک زماني مد بود همه با گرمکن مي نشستند روي نيمکت...
ـــ من با کت و شلوار مي آيم. الان هم خيلي ها ديگر فهميده اند اين کار جالبي نيست.
*هميشه قراردادهاي شما سنگين بوده...
ـــ خوب کار مي کنم و پول خوب مي گيرم. من با شوخي مخالفم. زندگي شوخي نيست. همان اول مي گويم قرارداد را بياوريد. اين را مي خواهم و آن را نمي خواهم. همين است که با من نمي سازند.
*الان اوضاع مالي تان چطور است؟
ـــ من نه پولدار پولدارم مثل دايي و نه فقير فقير. وسط بودن از همه چيز بهتر است.
*شما در اين سالها هيچ گلري را ديديد که ياد جواني تان بيفتيد؟
ـــ نه. نديدم.
*چقدر به شيک پوشي و خوش تيپ بودنتان اهميت مي دهيد؟
ـــ خيلي. وقتي بازيکن مي بيند مربي اش تر و تميز است روي او هم تاثير گذار است.
*مردم شما را دوست دارند...
ـــ بعضي ها مي گويند تو همچين دروازه باني نبودي که اينقدر معروف شوي و مردم دوستت داشته باشند. من مي گويم شما روزهاي سخت مرا نديديد که 15 ساله بودم براي رفتن به سر تمرين در ميدان خراسان يک نان بربري مي گرفتم دستم و پياده مي رفتم. وسط گل و برف چقدر تمرين کردم. حتي در دوران مربيگري هم واقعا زجر کشيدم. بارها رسيده ام تا لبه پرتگاه و خدا مرا نگه داشته. يک نفر آن بالا هواي من را دارد. الان مي بينم تا پلک زدم جواني رفت ولي توکلم به خداست. او دستي بالاي همه دست هاست.
*******
تمام شد.گفت شما که چيزي نخورديد.گفتيم خيلي ممنون.بعد تا دم در آمد.محسن رفت يک طرف.من هم رفتم يک طرف.ده دقيقه پياده رفتم.يادم افتاد کيفم را خانه ناصرخان جا گذاشته ام.توي کيفم هم حالا چيزي نبود.نمي دانم چرا بخاطر چهار تا برگه سپيد و دو تا خودکار کيف اين طرف و ان طرف مي بردم.
تا زنگ خانه را زدم درب را باز کردند.وارد حياط شدم همسر ناصر خان کيف بدست امد دم در با لبخندي بر لب.آمدم بيرون ديدم آقاي حجازي سوار ماشين،بوق مي زند.
*"کدام طرف ميري؟"
-ممنون.بارون مي زنه مي خوام يک کم قدم بزنم.
*خلاصه من مي رم سمت ورزشگاه انقلاب...
-ممنون.فقط خواستم يک نکته اي بگم ناصرخان...اون يادداشت رو من نوشتم.
يک کمي مکث کرد.
*کدوم يادداشت؟
-همون که شما ناراحت شديد.من کامران نجف زاده ام.
بعد آب دهانم را قورت دادم و کمي گرخيدم و گفتم فوقش هم به قول محسن اگر قاط بزند مصاحبه را که گرفته ام.
خنديدو گفت:
*"مهم نيست.بيا سوار شو برسونمت."
گفتم ممنون.برايتان تيتر مي زنم "تا پلک زدم،جواني رفت."
|
نويسنده: houman.shayan تاريخ: شنبه 9 دی 1391برچسب:مجیدی,عکس,اخبار,مطلب,حاشیه,فرهاد مجیدی, موضوع: <-CategoryName->
لينک به
اين مطلب
|
برای اونایی که میگن مکتب حجازی بابا غیرت داره!!!
این پستو برای اونایی مینویسم که میگن مکتب حجازی بابا غیرت داره!!!
اولاً مکتب حجازی یک مکتب اخلاقی است - که کاری که فرهاد مجیدی کرد
فوتبالی بود نه اخلاقی - مکتب فوتبالی مکتب استقلاله - مکتب استقلال میگه همه ی
استقلالیا باید دست به دست هم بدن تا استقلال رو به بالاترین جایگاه برسونن . که فرهاد
در حوزه ی مکتب استقلال کار کرد . پس برگشتن فرهاد زیرپا گذاشتن اصول مکتب حجازی
نبود چون این کارش اصلا به حوزه ی مکتب اخلاقی حجازی مربوط نمیشه بلکه برمیگرده به
مکتب فوتبالی استقلال . مکتب اخلاقی اونجایی بود که فرهاد برای عرض تسلیت به خونه
قلعه نویی رفت که اون کارشو همه تحسین کردن چون تو اصول مکتب حجازی بود .
دوماً دوتا سوال دارم از اونایی که میگن مکتب حجازی غیرت داره:
خودتون بگید انصافاً اگه خود اسطوره حجازی بود حاضر نمیشد حتی با کمترین پست بخاطر
استقلال با قلعه نویی کار کنه؟
یه سوال دیگه اینکه میتونید بگید اصول مکتب اخلاقی حجازی چیه؟
شماها باید دهنتون رو آب بکشید بعد اسم ناصر حجازی رو بیارید
مکتب حجازی جای امثال من و شما نیست جای فرهاد مجیدی ها و علی کریمی ها است.
اینا حاشیه های قبل از اومدن فرهاد بود اما حالا حاشیه های بعد از اومدن
در مورد بازوبند کاپیتانی
با اومدن کاپیتان فرهاد که مسلماً کاپیتان ما اونه و هیچ بازیکنی اصلا به خودش اجازه نمیده تا در
حضور کاپیتان فرهاد بازوبند رو ببنده
در مورد جواد نکونام : نکونام خودشم میدونه که وقتی حتی ۱ دقیقه هم سابقه حضور تو
استقلالو نداشته پس حق بستن بازوبند رو نداره به نظر من جواد حرفه ای تر از ایناست که بخواد
بازوبند رو ببنده
برای اینکه دهن همه ی خبرگزاری ها و رسانه هایی که کارشون خراب کردن و به بحران بردن و
به حاشیه کشاندن فوتباله بسته بشه بهتر بود از همون اول پژمان بازوبند رو میبست
اما یه نکته ای که مونده اینه که ای کاش حرمت جباری تو این دو بازی که اومد حفظ میشد و سید
بازوبندو بهش میداد
در آخر امیدوارم حالا که کاپیتان برگشته و امسال هم یه تیم خوبی داریم هوادارا از این تیم حمایت
کنن و انشاءالله کمتر سکوی خالی ببینیم
راستی ببخشید حرف دلم با پرسپولیسی های عزیز موند
اولاً مکتب حجازی به شما ربطی نداره دوما فرهاد ما برگشتیه که تیم خودتون و سی چهل تا تیم دیگه
خواستنش و نرفت و خداحافظی کرد ولی با اصرار هوادارا برگشت یا اون علی کریمیتون که با ۴ دقیقه
و ۴۴ ثانیه بازی تو ۶ ماه برای شالکه از اون تیم اخراج شد و دوباره برگشت لنگ!!!!!!
|
نويسنده: houman.shayan تاريخ: شنبه 9 دی 1391برچسب:مجیدی,عکس,اخبار,مطلب,حاشیه,فرهاد مجیدی, موضوع: <-CategoryName->
لينک به
اين مطلب
|
ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﻋﺰﯾﺰ ﻟﻨﮕﯽ ﯾﻪ ﺧﻮﺍﻫﺶ ﺍﺯ ﻫﻤﺘﻮﻥ ﺩﺍﺭﻡ .
ﻟﻄﻔﺎ ﺗﻮﯼ ﮐﻞ ﮐﻞ ﮐﺮﺩﻥ ﺳﻠﺴﻠﻪ ﻣﺮﺍﺗﺐ ﺭﻭ ﺭﻋﺎﯾﺖ ﮐﻨﯿﻦ . ﺁﺧﻪ ﮐﺠﺎﯼ ﺩﻧﯿﺎ
ﻫﻮﺍﺩﺍﺭﺍﯼ ﺗﯿﻢ ﯾﺎﺯﺩﻫﻢ ﺑﺎ ﻫﻮﺍﺩﺍﺭﺍﯼ ﺗﯿﻢ ﺻﺪﺭﻧﺸﯿﻦ ﮐﻞ ﻣﯿﮑﻨﻦ . ﺍﺳﺘﺪﻋﺎ ﺩﺍﺭﻡ
ﺍﮔﻪ ﺣﺮﻓﯽ ﻫﻢ ﺩﺍﺭﯾﻦ ﺑﺎ ﺭﻋﺎﯾﺖ ﺳﻠﺴﻠﻪ ﻣﺮﺍﺗﺐ ﺑﺎ ﺗﯿﻤﻬﺎﯼ ﺍﻃﺮﺍﻑ ﺧﻮﺩﺗﻮﻥ ﺩﺭ
ﻣﯿﻮﻥ ﺑﺬﺍﺭﯾﻦ ﺗﺎ ﺗﯿﻤﻬﺎﯼ ﺑﺎﻻﯼ ﺳﺮﺗﻮﻥ ﺩﻫﻦ ﺑﻪ ﺩﻫﻦ ﺧﺒﺮ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺍﻭﻥ ﺑﺎﻻﻫﺎ
ﺑﺮﺳﻮﻧﻦ . ﺁﺧﻪ ﺍﺯ ﺻﺪﺭ ﺗﺎ ﯾﺎﺯﺩﻫﻢ ﻣﺴﯿﺮ ﺯﯾﺎﺩﻩ ﺻﺪﺍﺗﻮﻥ ﻣﻔﻬﻮﻡ ﻧﯿﺴﺖ
این رو واست میزارم انقد ده ده سه نکن. سال 49 ما تو هفده دقیقه با اخراج یک بازیکن سه دو بردیم در حالی که عقب بودیم. جام حذفی نود هم سه تا تو ده دقیقه زدیم. تو سال هشتادو سه هم دو یک عقب بودیم تو سه دقیقه اخر بردیم. شاخ نشید باوو جایی که شما سبز شدید ما قبلا اسفالتش کردیم به تاریخ پیوسته.
پنجم جمعه ۳/۷/۱۳۴۹ --دیدار دوستانه ---پرسپولیس ۲ تاج۳
گلهاي استقلال : جواب قراب73 , كارو حق ورديان 87 , عباس مژدهي 88گلهاي تيم پرسپوليس : علي پروين 7 , حسين كلاني 23
بازیکنان پرسپولیس : هادی طاووسی ، اکبر محمدی ، فریدون معینی ، ابراهیم آشتیانی ، حسین کلانی ، جعفر کاشانی ، مهراب شاهرخی ، علی پروین ، همایون بهزادی (کاپیتان – صفرایرانپاک) ، داریوش مصطفوی (محمود خوردبین) ، اصغر ادیبی
مربی : حسین فکری
بازیکنان تاج : ناصر حجازی ، اکبر کارگر جم ، مسعود معینی (عزت جانملکی) ، پرویز قلیچ خانی (کاپیتان) ، منصور پورحیدری ، نصرالله عبداللهی ، حسین فرزامی ، علیرضا حاج قاسم (غلامحسین مظلومی) ، کارو حق وردیان ، عباس مژدهی (جواد قراب) ، مهدی حاج محمد (عباس مژدهی)
مربی : رایکوف
داور : ارتو طغرل دیلک (ترکیه) ----ورزشگاه : امجدیه نیمه اول : ۲ - ۰ پرسپولیس اخراج (حسین فرامرزی تاج دقیقه 50)
جالبه که مژدهی که تعویضی بود گل برتریو زد.تو 4 دقیقه اومد گل زد و تمام.
|
نويسنده: houman.shayan تاريخ: شنبه 9 دی 1391برچسب:مجیدی,عکس,اخبار,مطلب,حاشیه,فرهاد مجیدی, موضوع: <-CategoryName->
لينک به
اين مطلب
|
|